فرزانه شهامت | شهرآرانیوز؛ افق نگاه بعضیها از نوک بینی شان فراتر نمیرود. خودشان را میبینند ولاغیر. تصورشان این است که دنیا خلق شده است برای اینکه آنها آسوده باشند و لذت ببرند. نمونه اش همینها که پنبه کرده اند در گوش هایشان و درخواستهای مکرر برای مدیریت مصرف گاز را نمیشنوند. نهایت جوابشان «پولش را میدهیم» است. انگار نه انگار که چهارشنبه، بیست ودومین روز با مصرف گاز بیش از ۶۰۰ میلیون مترمکعب در بخش تجاری، خانگی و صنایع غیرعمده را سپری کردیم. نمونه عینی میخواهید؟
صاحبان ۷ هزار ویلایی که در مازندران شناسایی شدند، خالی از سکنه بودند و صدای رگلاتورهای انشعاب گازشان میگفت وسایل گرمایششان با حداکثر توان کار میکند. نمونه دیگر، ۱۶۰۰ مشترک پرمصرف تهرانی که چندروز پیش گازشان قطع شد. نمونه بومی اش، استخری که در بحبوحه رکوردشکنی دمای شبانه مشهد، گاز میسوزاند و البته با پیگیری شهرآرا غیرفعال شد. نمونههای مصرف غیرمسئولانه برخی شهروندان در آستانه موج جدید سرما، بیشتر از این حرف هاست. میگویید نه؟ در این گزارش همراهمان باشید.
به اندازه یک وجب با انگشتان کاملا باز است. قد شعلههای آتش را میگوییم. بخاری گوشه یک دربند مغازه چهارمتری گذاشته شده است و برای گرم کردن فضا دارد تلاش بیهوده میکند. بیهوده از این بابت که هیچ مانعی بین هوای خنک بیرون و داخل مغازه وجود ندارد. نه دری، نه شیشهای و نه حتی پلاستیکی.
پلاستیکهای نصب شده در ورودی این مغازه میوه فروشی بالازده شده اند و فروشندگانش بی توجه به سرمایهای که به باد میرود، آن هم در این روزهای سرد، مشغول بگووبخندند. المنتهای سرخ بخاری برقی و فضایی بدون عایق بندی نکته دیگری است که در فروشگاه بعدی میبینیم. همین طور اجاقهای گازی تک شعلهای که در فروشگاه سوم، چهارم و پنجم بازدیدمان جلب توجه میکند.
فروشنده یکی از این مغازه ها، دو نوجوان شانزده هفده ساله هستند که نصف روزشان را در این میوه فروشی سپری میکنند. نصف روز مال وقتهایی بود که مدرسه میرفتند و این هفته صبح تا عصر میآیند سرکار. یکی از همان اجاقهایی را که توصیفش کردیم، زیر میز گذاشته اند و هر چنددقیقه یک بار دست هایشان را گرم میکنند. آفتاب را نشانشان میدهیم و پیشنهاد میکنیم اجاقشان را خاموش کنند. استدلالمان برای این پیشنهاد، این است که اگر هوا سرد است، چرا پلاستیک ورودی را کنار زده اند و اگر گرم است، چرا اجاق روشن کرده اند؟
یکی شان با سرخوشی میگوید: «ما شاگرد این مغازه ایم. چندرغاز حقوق میگیریم، میخواهید همان را هم خرج دوا و دکتر کنیم؟ از این گذشته، پول گاز را هم که ما نمیدهیم. صاحبکارمان میدهد. پس گرم باشیم، بهتر است.»
وقتی به افت فشار گاز در برخی شهرستانهای خراسان رضوی اشاره میکنیم و از ضرورت صرفه جویی میگوییم، جوابی میدهد که مرزهای آگاهی و پاسخ خردمندانه را جابه جا میکند: «گاز ما به آن جاهایی که اسم بردید چه مربوط؟!»
در گروهی مجازی متشکل از جمعی فرهیخته، خبری کوتاه و موثق مبنی بر قطع گاز در چند روستا بازنشر میشود. نیازی به دریافت فیلم و عکس نیست. نادیده میشود تصور کرد دشواریهایی را که اهالی روستاهای یادشده در این شهرستان مرزی با آن دست وپنجه نرم میکنند. بازخوردها به خبر جالب است؛ مثلا عضوی که با شکلک خنده میگوید: «بخاری را گذاشته ام روی شمعک. همه لباسهای توی بقچه را هم تنم کردم. پس لطفا دیگر این قدر ما را توی رودربایستی نگذارید.»
فضای گروه دو بر صفر به نفع صرفه جویی دوچندان در مصرف گاز تغییر میکند تا اینکه توجیه عجیب یکی دیگر از اعضای گروه نوشته میشود: «باور کنید این کم کردن مصرف گاز، مخاطبش ما نیستیم. روی حسابش با آنهایی است که مساحت خانه هایشان زیاد است و سامانههای گرمایشی آن چنانی دارند.» توجیه عامه پسندی به نظر میرسد و راه را برای بازکردن پای شنیدههای بی سند باز میکند؛ همین «تقصیر خودشان است»هایی که روی سخنش با مسئولان کنونی و سابق است و به فرض درست بودن، دست کم در این روزهای سرد، دردی دوا نمیکند.
پشت بند این پیام، یکی دیگر از اعضا به مخالفت با این بهانه تراشی، این طور جواب میدهد: «هرکس به قدر وسعش هر کار میتواند باید انجام بدهد. اصلا فرض کنیم آن روستایی بی تقصیری که نزدیک مرز به کمبود گاز خورده و خانه اش سرد شده، خواهر و برادر خودمان است. آن وقت، باز هم شانه بالا میاندازیم و میگوییم که صرفه جویی مال صاحبان خانههای بزرگ است؟»
جواب آن قدر محکم بیان میشود که دیگر جایی برای ادامه دفاع از موضع «به ما ربطی ندارد»، باقی نمیگذارد. فرد یادشده از صحبتش آشکارا عقب نشینی میکند و میگوید که موافق این همراهی است و اصلا خودش هم گرمایش خانه اش را به یک سوم کاهش داده است.
فضای گروه پنج بر صفر به نفع صرفه جویی تغییر میکند.
از هرکس که میپرسیم، برای مصرف غیربهینه اش توجیهاتی ردیف میکند. از «توی خانه بچه کوچک داریم» گرفته است تا سالمند داریم، مریض داریم، لباس زیاد بپوشیم خلقمان تنگ میشود و.... مانند این جوابها را از مشترکان بخش تجاری هم میشنویم. مثلا صاحبان یک کارگاه سنگ تراشی که برای خودشان ابتکار به خرج داده اند و شیلنگ گاز را از حفرهای به داخل یک بشکه فلزی وارد کرده اند، شیر گاز را باز کرده اند، کبریت زده اند و فضای داخل بشکه شده است یک پارچه آتش. مانند این بخاری دست ساز را، آن هم به تعداد زیاد، در یکی از میادین بار هم میبینیم. البته پیش از اینکه گازشان را کلا قطع کنند.
با تعدادی از بارفروشان که صحبت میکنیم، فقط گله میکنند از اینکه چرا گازمان قطع شد، میوه هایمان یخ زد، ضرر کردیم و.... وقتی به رفتار خودشان اشاره میکنیم و اینکه چرا باید آن بخاری دست ساز آن قدر گرما تولید کند که در فضای باز میدان بار از فاصله پنج شش متری هم حس شود، پاسخهایی از جنس فرافکنی میشنویم: «آن بخاری فقط هیکلش بزرگ بود و مصرف زیادی نداشت. مثل نیسان و خاور که مصرفشان یکی است»، «کار بدی نکردیم که. سوخت را برای حفظ جان و مالمان استفاده میکنیم»، «این بخاری مال دو دهه پیش است. بودنش همین امسال مشکل درست کرد؟»
چنددقیقهای از صحبت هایمان میگذرد و دوباره موضوع بحث برمی گردد سر خانه اولش؛ گرفتن ایراد از تصمیمات مسئولان.
نه اینکه بشود منکر کاستیهای مدیریتی شد، اما همیشه نقدکردن دیگران از دیدن عیبهای خود آسانتر است؛ مگر نه؟
تعارف که نداریم. بعضی وضعیتها آدمها را تشویق میکند به زیاد مصرف کردن. یک نمونه اش وضعیت برخی مجتمعهای مسکونی شهرمان و واحدهایی است که انشعاب گاز مجزا ندارند. درنتیجه صرفه جویی انگیزه اقتصادی برای مشترک ندارد.
یکی از ساکنان قدیمی آپارتمانهای مرتفع واقع در میدان فردوسی وضعیت این مجتمع قدیمی ساخت را این طور بازگو میکند: «واحدهای یک خوابه تا سه خوابه، ماهانه بین ۶۰۰ هزار تا یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان شارژ میدهند.
در عوض خبری از پرداخت قبض آب و گاز نیست. جزو قوانین مجتمع این است که بخاری نصب نشود و گرمایش از سامانه مرکزی تأمین شود، اما گوش خیلیها بدهکار نیست. اصلا شاید گرمایش مرکزی که برق مصرف میکند و باید قبضش را از جیب بپردازند، خاموش کنند و از بخاریهایی استفاده کنند که گازسوز است و مصرفش هرچقدر زیاد، به پای همان شارژ ماهانه حساب میشود.»
او سند حرف هایش را لولههای بخاریای میداند که از شیشه برخی واحدها بیرون زده است و ادامه میدهد: «با این حساب، هم میل به اسراف زیاد میشود و هم بین خانوادهای پنج نفره یا دونفره تفاوتی نیست. نه میشود مصرف هر خانوار را بررسی کرد و نه امکان قطع گاز ساکنان پرمصرف وجود دارد؛ چون کنتور گاز همه مان یکی است.»
در کنار همه اخلاقهای خوبی که ما مردم مشهد و دیگرهم وطنان داریم، تردید نکنید که فرهنگ مصرفمان جای کار دارد. روی این قضیه کار جدی و هماهنگی نمیشود و درنتیجه تابستان هرسال در مصرف آب و برق و زمستان در مصرف گاز رکورد میزنیم. به گفته علیرضا شریفی یزدی، جامعه شناس فرهنگی، وقتی حاملهای انرژی مثل گاز، ارزان و دردسترس باشند، برداشت اشتباهی به وجود میآید که این فراوانی یعنی بی ارزش بودن و بنابراین برنامه مشخصی برای مصرف تدوین نمیشود.
محمدسالار کسرایی تحلیل جامعه شناسانه متفاوتی دارد. او نبود اعتماد و سرمایه اجتماعی را باعث بروز رفتارهای وارونه مردم دانسته و گفته است: «این رفتارها منجر به اتلاف منابع میشود، اما جنبه فرهنگی آن بسیار مخربتر از ارزش اقتصادی آن است.»
تأکید او برای شفاف سازی دولت درست به درد همین روزها میخورد که اپوزیسیونهای خارج نشین با نشر شبهه هایی، سعی در دل سردکردن مردم برای همراهی در مدیریت مصرف گاز دارند؛ موضوعی که کمترین کار در برابر آن، رصد پیوسته فضای مجازی، نشر حداکثری پاسخ کارشناسهای آگاه به تحلیلهای غلط و خلاصه اش، همان جهاد تبیینی است که این روزها دست کم در حد تکرار عبارت، زیاد آن را میشنویم.